Offline کاپتان پرایس 1378 87 ارسال شده در 26 آگوست 2016 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آگوست 2016 جهت دیدن لینک ها وارد شوید یا ثبت نام کنید. در این داستان شخصیت اصلی دانته است و دعوا بین دو برادر به نام های ویرژیل و دانته است. در طول بازی داستان آنها نقل می شود که دانته و ویرژیل هر دو پسر اسپاردا هستند. اسپاردا یک شیطان است که با یک انسان زن ازدواج میکند و دانته و ویرژیل دو پسر اسپاردا هستند. داستان از این قرار است که اسپاردا با قدرت خاصی که داشت دروازه بین دنیای شیطان ها و انسانها را بسته و شمشیر خود را که اگر هرکس آن را داشته باشه قدرت زیادی پیدا میکند در دنیای شیطان گذاشته و تنها راه بازکردن این دروازه داشتن دو گردنبندی است که دانته و ورجیل همراه خود دارند و همچنین جاری شدن خون هردی آن ها. ویرژیل فرزند ناخلف اسپاردا است و به وسیله فردی که با کشتن همسر خود به شیطان تبدیل شده سعی میکند دروازه را باز کند، در این راه دانته که فرزند خلف است، جلوی برادر خود می ایستد. در این بازی دختر آن مرد شیطانی هم شرکت دارد و سعی دارد پدر خود را نجات دهد اما در وسط بازی خسته شده و از دانته قول گرفته بقیه کار را به او می سپارد. آن مرد شیطانی از دعوای دو برادر استفاده و شمشیر اسپاردا را بر می دارد و قدرت اسپاردا را کسب میکند اما برای اولین بار دو برادر باهم حساب آن را رسیده و از دروازه به بیرون پرت می کنند. بعد از آن ویرژیل که شمشیر پدرش را برمی دارد با دانته مبارزه و دانته او را شکست می*دهد. در انتهای مبارزه دروازه شروع به بسته شدن می کند و ویرژیل می گوید اینجا خانه پدرم بوده پس من هم اینجا می مانم سپس ویرژیل در آنجا زندانی و دانته بیرون می آید. در دمو آخر دانته و دختر (لیدی) کنار هم هستند و دانته از این کار برادرش گریه می*کند و اینگونه میشود که شیطان هم می تواند گریه کند. لینک ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
پست های پیشنهاد شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری